جدول جو
جدول جو

معنی ادرار داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

ادرار داشتن
بول داشتن در مثانه شاش داشتن
تصویری از ادرار داشتن
تصویر ادرار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشعار داشتن
تصویر اشعار داشتن
خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن، اشعار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربر داشتن
تصویر دربر داشتن
در بغل داشتن، شامل بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرار داشتن
تصویر قرار داشتن
برقرار بودن، جا داشتن
آرامش داشتن
وعدۀ ملاقات داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذَ رَ)
چیزی را بسماجت مطالبه کردن و خواستن، مثال: فلان اصرار دارد نجاری بیاموزد. (از فرهنگ نظام). ثبات داشتن و سماجت داشتن. مصر بودن. (ناظم الاطباء). پافشاری داشتن
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آگاه کردن. باخبر کردن. خبر دادن. اشعار کردن. و رجوع به اشعار کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
بیان کردن. بازگفتن. رجوع به اظهار و اظهار کردن شود
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ تَ)
دراز گردانیدن. طولانی کردن. مشروح و مفصل یاد کردن. تفصیل دادن: این دراز از آن دارم که تا مقرر گردد که من در این تاریخ چون احتیاط می کنم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 681).
- دراز داشتن سخن، طولانی کردن آن:
بدو گفت شاه آنچه دانی ز راز
بگوی و مدار این سخن را دراز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
ثبات ورزیدن، ثابت شدن. مقرر شدن. معین شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصرار داشتن
تصویر اصرار داشتن
پافشاری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعار داشتن
تصویر اشعار داشتن
آگاه کردن با خبرکردن خبر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظهار داشتن
تصویر اظهار داشتن
بیان کردن، باز گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جای داشتن خستیدن پای فشردن جای داشتن، ثابت شدن، ثبات ورزیدن، مقرر شدن معین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراد داشتن
تصویر ایراد داشتن
کمبود داشتن، ناکارایی داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
مواظب بودن، پاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی